loading...

اگر با من نبودش هیچ میلی...چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟

دست نوشته های یک مهندس از یزد

بازدید : 417
شنبه 12 ارديبهشت 1399 زمان : 19:51

با‌ی بنده خدایی ، تو‌ی کاری شراکت دارم . وقتی میخوام پول بهش بدم باید برم‌ی اداره‌‌‌ای و فرمی‌رو امضاء کنم تا بهش پول بدن .

من از 22 اسفند تا حالا پامو از تو خونه بیرون نذاشتم . حدودای 25 اسفند بود که بهم زنگ زد ، فلانی پاشو بیا اداره . چک آماده هست . بگیر . منم راستش صبح 22 اسفند رفته بودم شهرداری برای امضای پروانه ساخت‌ی بنده خدایی . اونجا خیلی معطل شدم . جلوی درب شهرداری صف بسته بودند . دونه دونه ارباب رجوع‌ها رو می‌فرستادن تو . هر نفر به طور متوسط یک ربع کار داشت . خلاصه با هزار بدبختی رفتم تو . با هزار تا ترس و لرز هم کارمو اونجا انجام دادم و با هزار ترس و لرز برگشتم خونه .

خلاصه این اوضاع به یادم اومد و به اون بنده خدا به دروغ گفتم : ببین من رفتم مسافرت تهران . تا بعد سیزده به در هم بر نمی‌گردم .

پیش خودم گفتم ، این پول گرفتن که کار واجبی نیست که آدم بخواد به خاطرش جونشو به خطر بندازه .

شاید شما هم متوجه شده باشید . همیشه روزهای پایانی سال که میشه ، همه‌ی مردم ایران کارِ بانکی دارن . وقتی میری بانک می‌بینی اوهه چقدر شلوغه . اکثرا هم میخوان پولشونو بریزن به حساب . مثلا میخوان فلان مقدار پول وقتی سال تحویل میشه تو حسابشون باشه . یعنی نمیخوان پولِ نرفته به حسابشون سالو تحویل کنند . انگاری که روزای آخر اسفند ، روزای آخر عمرشون هست . انگاری دارن می‌میرن . بعد سال تحویل دیگه زنده نیستن . واسه همین اینقدر حرص و جوش می‌خورن واسه سرنوشت پولشون !

خلاصه ، دقیقا ساعت 8 صبح روز شنبه 16 فروردین ، دیدم گوشیم داره زنگ می‌خوره . دیدم اون بنده خدا هست . جوابشو ندادم . تو دلم هزار تا فحشش دادم . گفتم آخه بنده خدا بذار این فاصله گذاری اجتماعی تموم بشه ، بعدا از من بخواه که به خاطر‌ی کار غیر فوری از تو خونه بیام بیرون . دیگه دردسرتون ندم . همین جور اون روز هفت هشت بار هی زنگ می‌زد . منم جوابشو نمی‌دادم . دوباره فردا صبحش ساعت 8 صبح زنگ زد . گوشی برداشتم . گفت : حالا دیگه جواب گوشی منو نمیدی . منم می‌خواستم چند تا چیز کلفت بارش کنم . ولی بی خیال شدم . گفت شنبه‌‌‌ای پا شدم رفتم اداره . از اونجا زنگت زدم که گوشی بر نداشتی . بهش گفتم ببین ، فرض کن تو سالمی‌. وقتی دارن میگن این مریضی شاید تو بعضی‌ها اصلا علامتی نداشته باشه ، ولی ناقل باشن ، فرض کن من همون بیمار ناقل باشم . وقتی تو اداره همدیگه رو ملاقات میکنیم ، فرض کن این مریضی رو بهت میدم . گفتم حالا بذار این وضع و اوضاع بگذره . این پول تو که اونجا نمی‌خورندش . سر جاش هست . حالا بذار یک هفته دیرتر بگیر . بعد دیدم تو جوابم میگه : خیلی خوب من هفته دیگه شنبه زنگت میزنم !

واقعا از این حجم نا آگاهی مردم در تعجبم . آقا جان پول مهم تره یا جوون ؟ یکی نیست بگه آخه بنده خدا تو 50 سال از خدا عمر گرفتی . حالا به هر طریقی بوده عمرتو گذروندی . یا به بطالت یا به کار و فعالیت . بعد از این هم اگه حادثه‌‌‌ای پیش نیاد شاید تا 30 یا 35 سال دیگه زنده باشی تا کار و فعالیت کنی . واقعا نمی‌تونی سه چهار ماه از زندگی تو بزنی و تو خونه بمونی به خاطر حفظ جوون خودت و خانواده ات و جامعه ات ؟

به نظر من این ویروس جدید کرونا ، خیلی هوشمند هست . منتظر یک خطای آدم می‌مونه . اونی برنده میشه که در جنگ با نفس خودش برنده بشه . سلاح این برنده شدن هم صبر هست . هی نفست وسوسه ات میکنه که : آقا دیگه تعطیلی بسه . پاشو برو سر کار و کاسبیت . پاشو برو بیرون . خبری نیست از مریضی . اوهه حوصله ام سر رفت . چقدر تو خونه بمونم ؟

بی مسئولیتی فردی = سقوط دسته جمعی
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 51
  • بازدید سال : 1366
  • بازدید کلی : 3918
  • کدهای اختصاصی